معنی دانشکده نظامی
حل جدول
دانشگاه عالی دفاع ملی
لغت نامه دهخدا
دانشکده. [ن ِ ک َ دَ] (اِ مرکب) خانه ٔ علم. محل دانش. جای دانش:
عقل بنموده به دانشکده ٔ خاطر تو
رایهای همه را فکر صواب اندازی.
واله هروی.
|| اصطلاحاً نامی که به هرشعبه از شعب دانشگاه داده شده است. و این کلمه بجای کلمه ٔ فاکولته بکار رفته. شعب دانشگاه عبارتند از: دانشکده ٔ ادبیات، دانشکده ٔ پزشکی، دانشکده ٔحقوق، دانشکده ٔ دامپزشکی. دانشکده ٔ صنعتی (هنرسرای عالی)، دانشکده ٔ علوم، دانشکده ٔ کشاورزی، دانشکده ٔ معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی) و دانشکده ٔ هنرهای زیباو غیرهم. بعنوان نمونه و بمنظور اطلاع بر چگونگی تشکیل و کیفیت کار و سازمان هر دانشکده یا شعبه، ذیل دانشگاه تهران دانشکده های وابسته به آن را شرح خواهیم داد. رجوع به دانشگاه تهران شود.
نظامی
نظامی. [ن ِ] (ص نسبی) سپاهی. قشونی. لشکری. جنگی. مقابل چریک. (یادداشت مؤلف).
- حکومت نظامی. رجوع به حکومت شود.
|| قسمی آجر است و آن بزرگترین قطع آجر است و پس از او به ترتیب آجر خطائی است و از آن کوچکتر آجر عادی و معمولی سپس نیمه آجر و بالاخره چارکه. (یادداشت مؤلف):
فلک چیست برگی بنفشه ز باغت
قمر چیست خشتی نظامی ز بامت.
شرف شفروه.
نظامی. [ن َظْ ظا] (ص نسبی) منسوب است به نظام. عنوان طایفه ای از معتزله که اصحاب ابراهیم نظام معتزلی اند. رجوع به نظام شود.
نظامی. [ن ِ] (اِخ) حسن نیشابوری ملقب به تاج الدین. مؤلف کتاب تاج المآثر است. (از لباب الالباب چ نفیسی ص 665) (تاریخ مغول، اقبال، ص 546).
نظامی. [ن ِ] (اِخ) (شیخ...) محمدبن شیخ محمد کریم اﷲدبائی بلند شهری، ملقب به نظام الدین و متخلص به نظامی، از پارسی گویان هند و از منجمان قرن سیزدهم است، در هفتادسالگی به سال 1288 هَ. ق. درگذشت، در زبان فارسی و اردو دیوان شعر دارد و از اوست: مثنوی سرود مستانه، عناقید نورس، تحفهالمدارس. از اشعار اوست:
در خیالش به چمن سینه فگار آمده ام
می کشم ناله که همدرد هزار آمده ام
باد نوروزیم و جانب مرغان قفس
از پی مژده ٔ ایام بهار آمده ام
هرکجا می نگرم محو تماشای توام
حیرتم هست که در آینه زار آمده ام.
#
ذوق تا قبله ٔ روی تو نموده ست مرا
طاق ابروی تو محراب سجود است مرا.
(از روز روشن ص 834).
نظامی. [ن ِ] (اِخ) دهی است از دهستان سرخه بخش مرکزی شهرستان سمنان در 24 هزارگزی جنوب غربی سمنان و 4 هزارگزی جنوب راه سمنان به تهران، در جلگه ٔ معتدل هوائی واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و تنباکو، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
فرهنگ معین
محل دانش، هر یک از شعب دانشگاه، دانشکده ادبیات، دانشکده پزشکی. [خوانش: (نِ شَ) [تر.] (اِ.) = دانشمق: ]
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) محل تعلیم جای آموختن، هر یک از شعب دانشگاه. آموزشگاه عالی جزو دانشگاه: دانشکده ادبیات دانشکده پزشکی دانشکده حقوق دانشکده داروسازی دانشکده پزشکی دانشکده دندان پزشکی دانشکده معقول و منقول دانشکده فنی دانشکده کشاورزی دانشکده علوم دانشکده هنرهای زیبا.
مترادف و متضاد زبان فارسی
کالج، مدرسه
فرهنگ عمید
فارسی به ایتالیایی
facoltà
فارسی به عربی
جندی، جیش، عسکری
عربی به فارسی
ادم با انضباط وسخت گیر , سخت گیری وانضباط خشک , منجنیق سنگ انداز , منظم , باقاعده
معادل ابجد
1385